Web Analytics Made Easy - Statcounter

عصر ایران؛ احمد فرتاش - حسن آب‌شناسان يكي از افسران ورزيده و آزمودۀ ارتش ايران بود كه در اواسط دهۀ 1330 وارد دانشكدۀ افسري شده بود و زماني كه انقلاب اسلامي پيروز شد، بيش از دو دهه از خدمتش در ارتش شاهنشاهي مي‌گذشت.

او البته جزو ارتشي‌هاي شاهدوست يا شيفتگان نظام سلطنتي نبود و بيش از هر چيز يك حرفه‌ايِ كامل‌عيار بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آب‌شناسان قبل از دهۀ 1340 از دانشكدۀ افسري فارغ‌التحصيل شد و در طول دهۀ 40 دورۀ رنجرز، دوره‌هاي عالي ستاد فرماندهي و دوره‌هاي چتربازي و تكاوري را در تهران و شيراز و اسكاتلند پشت سر گذاشت و نهايتا دورۀ دافوس را در دانشكدۀ فرماندهي و ستاد با موفقيت طي كرد.

اين پيشينۀ حرفه‌اي طراز اول، موجب شد كه آب‌شناسان در دوران پس از انقلاب، اولا رزمندگان داوطلب و آموزش‌نديده را تحت تعليمات نظامي پيشرفتۀ خودش قرار دهد، ثانيا در جبهه‌هاي جنگ نسبت به حفظ جان سربازانش حساسيت ويژه‌اي داشته باشد.

آب‌شناسان یکبار به یکی از تيمساران مافوقش معترضانه گفت: «اين جان‌ها تمام دارايي و سرمايۀ اين مردم تهيدست هستند. جوانان دانشگاهي كه نظام نرفته و استاد جنگ و رزم نديده‌اند، داوطلب شده‌اند. مي‌خواهم بگويم اين را به مسئولان بگوييد كه خون اين بسيجي‌ها و سربازها به پاي ماست، تيمسار! »

در واقع شهيد آب‌شناسان در ميدان جنگ، نه لفظا بلكه عملا حرفه‌اي‌گري و تخصص را پاس مي‌داشت. با اين حال آب‌شناسان نه يك حرفه‌اي محض بلكه يك حرفه‌اي ميهن‌دوست بود و دقيقا به همين دليل، برخلاف برخي از افسران ارتش در سال‌هاي نخست جنگ، دنبال بازنشستگي زودهنگام نبود.

او وقتي كه در مهر ماه 1364 شهيد شد، در بيست‌وهشتمين سال خدمت نظامي‌اش بود و اگر مي‌خواست محترمانه فرار را بر قرار ترجيح دهد، مي‌توانست درخواست بازنشستگي زودهنگام بدهد يا دستكم از حضور در خط مقدم جبهه‌هاي جنگ پرهيز كند؛ اما نه تنها در ارتش باقی ماند، بلکه شخصا در خطوط مقدم جنگ حضور می‌یافت و حتی يكي از اعتراضاتش به برخي از فرماندهان نظامي، حضور نيافتن آن‌ها در خطوط مقدم جبهه بود.

شخصيت شهيد آب‌شناسان تفاوت‌هاي قابل توجهي دارد با تصاوير رايجي دارد كه در طول اين چند دهه از سربازان و شهدای جنگ ترسيم شده است. نه اينكه ذهنيت ايدئولوژيك يك «سرباز» لزوما امري نامطلوب باشد ولي اينكه با نگاهي كليشه‌‌اي به رزمندگان جنگ هشت ساله‌مان با عراق، همه آنها را يكسان و يك‌صدا ترسيم كنيم، چندان واقع‌گرايانه به نظر نمي‌رسد.

در ايران کنونی، برخلاف سه دهه قبل، تاكيد بر ميهن‌دوستي رزمندگان جنگ ايران و عراق، بار سياسي منفي ندارد كه «روايت فتح» بخواهد صبغه‌اي يكسره قدسي و آسماني داشته باشد و انگيزه‌هاي زميني و ميهني رزمندگان ايراني را، ولو ناخودآگاه، مستور و مكتوم بگذارد.

مطابق روایت یکی از مورخان جنگ، حسن آب‌شناسان در ايام جواني به پسرعموي مادرش، كه سرهنگ‌خلبان بود و بايد ضامن ورود حسن جوان به ارتش مي‌شد، گفته بود: «من در وجودم شجاعتي احساس مي‌كنم كه دوست دارم براي هدفي بزرگ خرجش كنم. ارتش وظيفۀ دفاع از ميهن و مردم را بر عهده دارد. اين بهترين هدفي است كه مي‌توانم شجاعت درونم را ... سرهنگ از روي زمين برخاست و گفت: لازم نيست ديگر ادامه بدهي. من حاضرم ضمانتت را بكنم تا وارد نظام شوي.»

شهيد آب‌شناسان پيش از هر عمليات مهمي، به همراه يك بي‌سيم‌چي، براي شناسايي منطقه آن قدر در مواضع دشمن پيش مي‌رفت كه ديگر بي‌سيم‌چي هم جرأت پيشروي با او را از دست مي‌داد.

فرماندۀ وقت نيروي زميني ارتش در جلسۀ فرماندهان، خطاب به آنها گفته بود: «سرهنگ آب‌شناسان مرد بسيار عجيبي است. گويا در وجود اين مرد ترس وجود ندارد. او با كمترين امكانات به قلب سپاه دشمن مي‌زند و مي‌گويد بايد مثل ابراهيم به ميان آتش رفت.»

حسن آب‌شناسان با دختری به نام گیتی ازدواج کرد که از بستگانش بود. گيتي دختر پسرعموي مادر آب‌شناسان بود؛ يعني همان سرهنگ‌خلباني كه با ضمانتش برای حسن جوان، ارتش ايران را به موهبت حضور افسري شجاع و شگفت‌انگيز و خردمند مفتخر كرد.

آبشناسان جوان

در آغاز دوران دانشكدۀ افسري، حسن مرتبا به خانه سرهنگ زنده‌نام مي‌رفت و با گيتي و مهري و محمود (فرزندان سرهنگ) دوستي صميمانه‌اي پيدا كرد. كم‌كم بذر مهر متقابل در دل حسن و گيتي جوانه مي‌زند و يك روز در يك پيك‌نيك خانوادگي، عاشق و معشوق از جمع جدا مي‌شوند و به تپه‌گردي دونفره مي‌روند.

پدر گيتي وقتي متوجه غيبت دخترش مي‌شود، به جست‌وجو برمي‌خيزد و سرانجام افسر جوان و دختر زیبایش را در حال تفرجي که بوي عاشقانگي‌اش همچون بوي مُشك به مشام مي‌رسيد، پيدا مي‌كند.

همين واقعه موجب مي‌شود كه خلبان سردوگرم‌چشيده، در روزها و ماه‌هاي بعدي، مانع نزديكي بيشتر دو دلداده شود. سرانجام مهري، خواهر بزرگ گيتي، به حسن پيشنهاد مي‌دهد دست بجنباند تا گيتي از دست نرود.

حسن هم بي‌هيچ ترديدي، همراه مادرش، به خواستگاري گيتي مي‌آيد و خلبان مجرب هم، با اينكه خواستگاران مرفه‌تري دخترش را مي‌خواستند، در جواب خواستگاري حسن موافقتش را با اين جمله اعلام مي‌كند: «تو سرباز شجاعي هستي. مطمئنم گيتي مرد بالياقتي را براي زندگي برگزيده است!»

گیتی زنده‌نام: همسر شهید آب‌شناسان

 در مجموع به نظر مي‌رسد كه حسن آب‌شناسان در ايام جواني، مرد شريفي بوده كه به احكام ديني هم عامل بوده اما بين او و مثلا جوانان عضو هيات‌هاي موتلفه اسلامي، تفاوت‌هايي اساسي از حيث ميزان متشرع بودن يا دُز سياسي بودن و حضور در جلسات مذهبي و سياسي وجود داشت.

در دوراني كه محمد بخارايي، حسنعلي منصور نخست‌وزير رژيم شاه را ترور كرد و يا مجاهدين خلق مبارزه مسلحانه را عليه رژيم شاه در پيش گرفته بودند، آب‌شناسان يكي از افسران وظيفه‌شناس ارتش بود و در فعالیت‌های سیاسی شرکت نمی‌کرد.

غرور و عزت نفس آب‌شناسان به او اجازه نمي‌داد براي مقامات بالاتر خوش‌رقصي كند تا جزو لشكر گارد يا محافظين مخصوص دربار شود اما دعوت‌نشدنش به اين يگان‌ها را نشانۀ نوعي بي‌توجهي به شايستگي‌هاي خودش مي‌دانست.

یکی از زندگی‌نامه‌نویسان آب‌شناسان در این باره نوشته است: «او مورد توجه مقامات بالا نبود، چون با وجود قدرت بدني بالا، ظاهر خوب و تسلطش به زبان انگليسي، اين مقامات هيچ‌گاه براي خدمت در يگان‌هايي همچون تيپ نوهد، لشكر گارد و تيم‌هاي محافظين مخصوص دربار از او دعوت نكرده بودند.»

با كمي تسامح مي‌توان گفت به لحاظ سياسي و اعتقادي، حسن آب‌شناسان در آن دوران نه "با قدرت" بود نه "بر قدرت". ميهن‌دوستي مردم‌گرا بود كه نه راغب بود به رأس ساختار سياسي نزديك شود، نه اهل آكسيون‌هاي سياسي بود.

حسن آب‌شناسان در ایام جوانی

در دوراني كه جوانانِ چپ و راست درگير چريك‌بازي بودند و بسياري از اقشار مذهبي جامعۀ ايران اصلا به سينما نمي‌رفتند، آب‌شناسان به تماشاي فيلم "اسپارتاكوس" مي‌رفت يا "ال‌سيد" را با بازي سوفيا لورن و چارلتون هستون تماشا مي‌كرد.

ساختار خانوادۀ شهيد آب‌شناسان ساختاري مردسالارانه بود اما اين مردسالاري، آميخته به مهرباني بود و خصلتي نسبتا دموكراتيك داشت.

در نحوۀ تربيت فرزندان و حتي جزيياتي نظير كيفيت سفرۀ شام و ناهار، كلام آخر حرف حسن بود نه رأي گيتي؛ اما اين كلام آخر، متكي بود به شخصيت قدرتمند حسن؛ و به همين دليل تصميمات وي نهايتا با اقناع و رضايت همسرش همراه بود.

در برخورد با فرزندان هم، شهيد آب‌شناسان در مجموع رفتاري داشت كه از آن بوي «دموكراسي ارشادي» به مشام مي‌رسيد. يعني اهل نصيحت بود نه اهل تحميل. و چون پدر ممتاز و موثري بود، امين و افشين و افرا (بخصوص پسرها كه بزرگ‌تر بودند)، حرف پدر كم‌گوي و گزيده‌گو را غالبا مي‌پذيرفتند.

سكوت و تحمل شدائد، از فضائل شخصيتي حسن آب‌شناسان بود. فرزندش را نصيحت مي‌كرد كه «كم بخواب، كم بخور، كم بگو. » عملگرا بود و نصيحت دايمي‌اش به پسرش اين بود كه «به خوانده‌هايت عمل كن

اگرچه آب‌شناسان قهرمانی ملی و مردی بافضیلت بود اما برای اینکه یکسره در تجلیل او سخن نگفته باشیم، باید بگوییم که تاکید بر كم‌خوري فرزندانش امروزه چندان پذيرفته نيست.

اين تاكيد كه حتي گاهي مايه اختلاف حسن و گيتي بوده، ناشي از اين نگاه كلاسيك به مساله تربيت فرزند است كه با كودك بايد سخت گرفت تا موفقيتش در آينده تضمين شود.

البته گل بي‌عيب خداست، ولي مهم اين است كه نقاط ضعف يك قهرمان را نقاط قوت او ندانيم. به قول بزرگي، بزرگان به دليل قوت‌هاي‌شان بزرگند نه به دليل ضعف‌هاي‌شان.

شهيد آب‌شناسان، همچون شهيد چمران، در خلوت خودش خوانندۀ آثار دكتر شريعتي بود. زمانی که مجبور شد حدود يك ماه براي مداوا در تهران بماند، یک شب او را براي آندوسكوپي به بيمارستان بردند و افشين – پسرش - در دفترچه يادداشت پدر كه روي ميز باز مانده بود، خواند: «خداوندا! به علماي ما مسووليت، به عوام ما علم، به مومنان ما روشنايي، به روشنفكران ايمان، به متعصبين ما فهم، به فهميدگان ما تعصب... به نويسندگان ما تعهد، به هنرمندان ما درد... به كوران ما بينايي و به خاموشان ما فرياد... ببخشا.» دعاهاي مشهور دكتر شريعتي در دفترچه يادداشت شهيد حسن آب‌شناسان.

در آغاز جنگ، آب‌شناسان ابتدا فرماندۀ یکی از تیپ‌های لشکر ۲۱ حمزه بود، اما با تشکیل ستاد جنگ‌های نامنظم توسط شهید چمران، به این ستاد پیوست و با تعداد کمی از نیرو‌های داوطلب مردمی، در دشت عباس به مصاف دشمن رفت و در یک عملیات، نیرو‌های دشمن را در عمق مواضع پدافندشان به کمین انداخت و تعداد بسیاری از آنان را به تار و مار کرد. دلاوری‌هایش در دشت عباس باعث شد تا مردم منطقه به او لقب «شیر صحرا» را بدهند.

آب‌شناسان تنها فرمانده لشکر شهید ارتش در طول جنگ تحمیلی بود. او در ۸ مهر ۱۳۶۴ در جریان درگیری مستقیم با دشمن در منطقۀ "سرسول کلاشین" عراق در اثر برخورد ترکش موشک‌های گراد (و به روایتی در اثر برخورد ترکش گلولۀ توپ) به شهادت رسید.

زمانی که او به شهادت رسید، 28 سال از ورودش به دانشکدۀ افسری می‌گذشت. او اگرچه فرماندۀ لشکر بود ولی همیشه در خط مقدم حاضر می‌شد و "فرماندهی از دور" را خوش نداشت. در کنار سربازانش، جنگیدن آن‌ها را رهبری می‌کرد و با حضورش در صحنۀ نبرد، روح شجاعت را به در کالبد لشکرش می‌دمید. عاقبت هم همین فضیلتش موجب شهادتش شد.

یکی از مورخان جنگ، شجاعت شهید آب‌شناسان را با نقل خاطرۀ یکی از گروهبان‌های لشکر تحت فرماندهی آب‌شناسان چنین روایت کرده است که  آب‌شناسان و گروهبان رانندۀ جيپ برای عملیات شناسایی عازم منطقه‌ای جنگی و عاری از نیروهای خودی بودند و در قلب خطر، هر دو از فرزندان‌شان حرف مي‌زنند.

آب‌شناسان مي‌‌پرسد: «تو دختر داري گروهبان؟» گروهبان از ته دل مي‌خندد و جواب مي‌دهد: «سه تا... سه تا، جناب سرهنگ!» تكاور دلاور، كه اين بحث را پيش كشيده بود تا حواس گروهبان از پيشروي در مواضع دشمن پرت شود و ترسش را فراموش كند، مي‌گويد: «دختر خيلي خوب است. گروهبان، قدرشان را بدان!»

و در ادامه: « {گروهبان می‌گوید} “بله قربان... علاقه‌اش به پدر با پسرها توفير دارد! من دو سال است كه توي جبهه‌ها خدمت مي‌كنم. هنوز پسرها برايم نامه ننوشته‌اند، اما دختر هشت‌ساله‌ام با آن خط خرچنگ‌قورباغه‌اش تا به حال چند بار نامه داده است كه بابا جان، خيلي دوستت دارم. بابا جان، عاشقتم!” بعد زد روي فرمان و ادامه داد: “خودش را شيرين مي‌كند پدرسوخته. عاشق را با الف نوشته بود. نامه‌هايش پر از غلط است!”

سرهنگ خنديد. گروهبان هم خنديد. ماشين به انتهاي جاده خاكي و سيم‌هاي خاردار رسيد. گروهبان ساكت شد و به جلو خيره ماند. ترمزدستي را بالا كشيد... سرهنگ دو بند كوله‌پشتي بزرگش را روي دوش انداخت... دست استخواني و قوي‌اش را به طرف او دراز كرد. گروهبان هم آن را گرفت و با محبت فشرد، اما دلش نمي‌آمد رهايش كند... چشم‌هاي گروهبان پر از اشك شد. روبروي سيم‌هاي خاردار خبردار ايستاد و به او سلام نظامي داد. سرهنگ راه افتاد و نگاه گروهبان پشت سر او خيره ماند.»

شهید آب‌شناسان در طول جنگ فرماندهی قرارگاه منطقه‌ای شمال‌غرب نزاجا و لشکر ۲۳ نیروهای ویژۀ هوابرد (لشکر 23 تکاور) ارتش جمهوری اسلامی ایران را برعهده داشت.

در سال 1349 تیپ 23 نیروهای ویژۀ هوابرد توسط سرلشکر خلبان منوچهر خسروداد تاسیس شد. پس از انقلاب 1357 این تیپ به لشکر ارتقا یافت و از سال 1371با عنوان تیپ 65 نیروهای ویژۀ هوابرد یا تیپ 65 نوهد فعالیت می‌کند.

اعضای این تیپ مشهورند به کلاه‌سبزهای ارتش ایران. تیپ 65 نوهد یکی از 9 یگان تکاور نیروی زمینی ایران و زبده‌ترین نیروی ویژۀ ارتش ایران و یکی از برترین نیروهای تکاوری در کل دنیاست.

عملیات‌های این تیپ در دوران جنگ، اکثرا در خاک عراق انجام می‌شد و اغلب شان هم محرمانه بوده است.

در سال ۱۳۷۱ چند نقطه در شهر تهران به عنوان اهداف یک مانور تعیین شد و کماندوهای این تیپ موظف شدند تا بدون در اختیار داشتن هرگونه سلاحی، اهداف از پیش تعیین شده در تهران را در زمان مشخصی تسخیر کنند.

اهداف در نظر گرفته شده برخی کلانتری‌ها، پاسگاه‌ها، تعدای از ادارات، بعضی از پادگان‌ها و حتی صداوسیما بودند. این اهداف به گونه‌ای انتخاب شده بودند که هم از حساسیت بالایی برخوردار بودند و هم در مواردی ورود به آن‌ها غیرممکن به نظر می‌رسید.

در این مانور نیروهای شهری موظف شده بودند که از این محل‌ها در برابر هر نیروی متخاصمی به شدت محافظت کنند اما تکاوران تیپ ۶۵ نوهد موفق شدند اهداف از پیش تعیین شده را در مدت زمانی کمتر از زمان تعیین شده به تسخیر خود درآورند.

در جریان کودتای نوژه، طبق اعتراف برخی از عوامل کودتا، قرار بود تعداد قابل توجهی از نیروهای این تیپ نیز در تهران وارد عمل شده و کنترل نقاط حساس را در اختیار بگیرند.

حسن روحانی، که در آن زمان نماینده مجلس شورای اسلامی، در جلسۀ مجلس در ۲۳ تیر ۱۳۵۹ درخواست انحلال این تیپ را مطرح می‌کند که این امر با مخالفت مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت مواجه شد.

غرض از این توضیحات، ذکر اهمیت فرماندهی حسن آب‌شناسان در دوران جنگ بود. در واقع آب‌شناسان فرماندۀ زبده‌ترین نیروهای نظامی ایران در آن دوران بود. نیروهایی که در واقع تکاورانی بسیار ماهر و خبره و شجاع و کاربلد بودند. با این حال آب‌شناسان گاهی که ضرورت اقتضا می‌کرد، بدون کمک این تکاوران دلاور تحت امرش، به تنهایی برای عملیات شناسایی وارد خاک عراق می‌شد و به قلب قلمرو دشمن می‌رفت.

آب‌شناسان با کلاه و لباس سبز در کنار صیاد شیرازی

حسن آبشناسان بچۀ نازی‌آباد بود و مثل اکثر نازی‌آبادی‌ها دلاور و حق‌طلب بود. وقتی جنگ اوج گرفت، تعدادی از موتورسیکلت‌سوار‌های حرفه‌ای را از کوچه و خیابان‌های نازی‌آباد جمع کرد و به آن‌ها آموزش داد و همه را با عنوان «گروه ویژه اسب آهنی» به جبهه فرستاد. 

آب‌شناسان در 19 اردیبهشت 1315 در محلۀ نازی‌آباد به دنیا آمد و در 8 مهر 1364 در خط مقدم جبهه، در خاک دشمن متجاوز، به شهادت رسید.

او فرماندههی بود همیشه در خط مقدم. جان سربازانش برایش اهمیت داشت ولی جان خودش را مکررا به خطر می‌انداخت. امیرسرتیپ دادبین در وصف شجاعت او گفته است: «برای من عجیب بود که ترس در این آدم راهی نداشت.»

آب‌شناسان در کنار محسن رضایی

حسن آب‌شناسان پیش از اینکه جنگ آغاز شود، جنگیدن را آموخته بود و میدان جنگ برایش میدان آزمون و خطا به بهای جان دیگران نبود. به قول خودش: «این جان‌ها تمام دارایی و سرمایۀ این مردم تهیدست هستند.» این ارتشیِ شریف و شهید، از عقب‌نشینانی نبود که بعدا بخواهد جزو مدعیان صف اول باشد. حقیقتا جان‌برکفی بود کارآزموده و کاربلد و خردمند. روحش شاد و یادش گرم و گرامی.  

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: خط مقدم تعیین شد حرفه ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۰۹۹۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ببینید | آمادگی کامل ایران برای حضور دائمی در قطب جنوب

تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

فرمانده نیروی دریایی ارتش افزود: هدف اصلی ایجاد پایگاه در قطب جنوب مطالعات علمی است، یعنی جامعه علمی و نخبگانی کشور در آن حضور پیدا خواهند کرد.

امیردریادار شهرام ایرانی گفت: در همه کشورهای دنیا که پایگاه در قطب جنوب دارند ارتش‌ها صرفاً پشتیبان کننده است.ما آمادگی کامل برای پشتیبانی نخبگان و بخش های علمی کشور را داریم، دولت در حال آماده سازی برای حضور دائمی در قطب جنوب است.

دیگر خبرها

  • سرمایه‌گذاری چین در معادن افغانستان
  • کشف یک گورستان باستانی در محل ساخت نیروگاه
  • خبر جدید وزیر صنعت برای متقاضیان خودرو/ علی‌آبادی: این خودرو‌ها را وارد کردیم؛ می‌توانید ثبت‌نام کنید و بخرید
  • توپ گوستاو، سلاح معجزه‌آسا نازی‌ها/ عکس
  • تراز تجاری ایران با آفریقا باید علاوه بر مثبت بودن پایدار باشد
  • کشف جدید دیرینه‌شناسان: ماهی غول‌پیکر با دندان‌های عاج‌مانند!
  • کشف جدید دیرینه‌شناسان: قزل‌آلای غول‌پیکر با دندان‌های عاج‌مانند!
  • حمایت نمازگزاران خرم آبادی از اجرای طرح نورفراجا
  • شهید مهدی شاه آبادی نمونه مدیر جهادی دهه ۶۰ + فیلم
  • ببینید | آمادگی کامل ایران برای حضور دائمی در قطب جنوب